کد مطلب:152252 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:167
حضرت عباس در ضریح مطهر ظاهر شدند و صد دینار به مرد عرب حواله دادند
این قضیه توسط حضرت حجة الاسلام جناب آقای حاج شیخ علیرضا گل محمدی ابهری زنجانی نقل شده است:
یكی از اهالی كربلا، عربی را می بیند كه در حرم حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام كنار ضریح مطهر ایستاده است و با حضرت سخن می گوید.
او می گفت: آقا جان، صد دینار از شما می خواهم؛ اگر می دهی كه بده و اگر نمی دهی، در حرم حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام می روم و شكایت شما را به آن حضرت می كنم!
سپس سرش را به طرف ضریح مطهر می برد و می گوید: فهمیدم، فهمیدم! و سپس از حرم بیرون می رود.
پس از آن، عرب مزبور به بازار می رود و به یكی از مغازه داران می گوید: آقا فرموده است صد دینار به من بده! او می گوید: نشانی شما از آقا چیست؟ می گوید: به این نشان، كه پسر شما مریض شده بود و شما صد دینار نذر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كردی؛ اكنون آن پول را بده! و او هم صد دینار را می دهد.
ناقل می گوید: به مرد عرب گفتم: چطور شما با حضرت عباس علیه السلام صحبت كردی و نتیجه گرفتی؟ گفت: به حضرت گفتم اگر پول ندهی، می روم شكایت شما را به برادرت امام حسین علیه السلام می كنم. در این هنگام دیدم آن حضرت، داخل ضریح ظاهر شدند و در حالیكه روی صندلی نشسته بودند، حواله ای به من دادند. من هم رفتم و پول را از بازار گرفتم. [1] .
یكی از اهالی كربلا، عربی را می بیند كه در حرم حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام كنار ضریح مطهر ایستاده است و با حضرت سخن می گوید.
او می گفت: آقا جان، صد دینار از شما می خواهم؛ اگر می دهی كه بده و اگر نمی دهی، در حرم حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام می روم و شكایت شما را به آن حضرت می كنم!
سپس سرش را به طرف ضریح مطهر می برد و می گوید: فهمیدم، فهمیدم! و سپس از حرم بیرون می رود.
پس از آن، عرب مزبور به بازار می رود و به یكی از مغازه داران می گوید: آقا فرموده است صد دینار به من بده! او می گوید: نشانی شما از آقا چیست؟ می گوید: به این نشان، كه پسر شما مریض شده بود و شما صد دینار نذر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كردی؛ اكنون آن پول را بده! و او هم صد دینار را می دهد.
ناقل می گوید: به مرد عرب گفتم: چطور شما با حضرت عباس علیه السلام صحبت كردی و نتیجه گرفتی؟ گفت: به حضرت گفتم اگر پول ندهی، می روم شكایت شما را به برادرت امام حسین علیه السلام می كنم. در این هنگام دیدم آن حضرت، داخل ضریح ظاهر شدند و در حالیكه روی صندلی نشسته بودند، حواله ای به من دادند. من هم رفتم و پول را از بازار گرفتم. [1] .
[1] چهره ي درخشان ج 2، ص 381.